فرهنگی

فرهنگی

۳۳ مطلب با موضوع «حجاب» ثبت شده است

من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری

چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۸ ق.ظ

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند:

یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.

وقتی که دکتر اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.

همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: "من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم..." چادرم در مشتش بود که شهید شد.

از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم.

  • مصطفی سلیمانی

بی حجابی یعنی با کلاسی؟؟؟!!!

دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۵۰ ب.ظ

بی حجابی یعنی باکلاسی؟پس ما داریم در داشتن کلاس با حیوونا رقابت میکنیم؟


بی حجابی یعنی تمدن؟! پس حیوونا از ما متمدن تر هستن؟

جهت اطلاع اونی که گفت :بی حجابی یعنی آزادی

بی حجابی عین اسارته

اونقدر اسیر هوس و چشم بیمار و خواسته ی کثیف این و اون بشی

که خودتو و ارزش خودتو فراموش کنی!

اونقدر اسیر میشی که تا خودتو مترسک نکنی پاتو از خونه بیرون نمیذاری

باز جهت اطلاع اونی که گفت “مهم اینه که دل پاک باشه!

—————

از کوزه همان برون تراود که در اوست!

  • مصطفی سلیمانی

دلیل انتخاب حجاب چه می تواند باشد؟

يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۳۲ ب.ظ

  • مصطفی سلیمانی

فایده چشم چرانی!

شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۲۷ ب.ظ

  • مصطفی سلیمانی

سوسن خانم با زیر شلواری بیرون نرو!

پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۳۹ ق.ظ

خانواده ای تصور کنید با پدری معتقد به حجاب وحیا و دختری با آرزوهای دور و دراز که میخواد با مد روز حرکت کنه داستان از این قراره

شب با پچ پچ های مامان و بابا که در مورد من حرف می زدند از خواب بیدار شدم گوشامو تیز کردم

بابایی می گفت خیلی نگران مهسا هستم یکی دوتا از دوستاش (منظور لیلا و میترا بودن) به فرهنگ خونواده ما نمی خورن مهسا هم که میخواد از قافله عقب نمونه با دوستاش همرنگ شده

  • مصطفی سلیمانی

تفاوت گلوله های دیروز و امروز

چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۰۸ ب.ظ

  • مصطفی سلیمانی

حجاب چیست؟

چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۳۴ ق.ظ

  • مصطفی سلیمانی

ارزش چادر

چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۲۹ ق.ظ

  • مصطفی سلیمانی

زمان شروع موضوع آزادی زن

سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۵۸ ق.ظ

  • مصطفی سلیمانی

شعری جالب با موضوع چادر

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۵۴ ب.ظ

  • مصطفی سلیمانی